یه قصه واسه نفسم
نفس مامان میخوام امروز واست یه قصه بگم . نه ازاون قصه های تکراری نیست!!! توش گرگ و بره نداره !!! توش پادشاه و گدا نداره !!! یه قصه س که وقتی به آخرش برسی میفهمی قهرماناش کیا بودن . جونم واست بگه : توی بهشت خدا دوتا نینی بودن که خدا اونا رو واسه هم آفریده بود یه پسمل بلا یه دخمل طلا . این دوتا نینی توی بهشت همش کنار هم بودن . تا اینکه یه روز نینی پسمله گفت من باید برم یه فرشته تو دنیا داره صدام میکنه . پسمله رفت و دخمل قصه ما تنها موند . دوروز گذشت خبری از پسمل بلا نشد . دخملی تصمیم گرفت بره دنبالش اونم رفت تو دل یه فرشته زمینی ولی وقتی پاش رسید به زمین هرچی گشت پسمل بلا رو پیدا نکرد . آخه اون نمیدونست پسمل بلا خونه شون دوتا ک...
نویسنده :
مامی نینی
17:22